خانه عناوین مطالب تماس با من

درباره ی الی

درباره ی الی

پیوندها

  • بارون...

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • ساعت شنی این روز ها
  • خوب، بد
  • سنگ شکن
  • بیا برگرد با من باش
  • طوفانی شد دلم
  • خفگی
  • منطق من
  • از سر ننویس
  • خودم؟
  • تکرار بهار
  • خرداد های سخت
  • چی میگم؟؟؟
  • [ بدون عنوان ]
  • هر روزگی
  • دور بزنم شاید...

بایگانی

  • خرداد 1393 11
  • شهریور 1392 2
  • مرداد 1392 1
  • تیر 1392 2
  • خرداد 1392 7
  • اردیبهشت 1392 5
  • فروردین 1392 3
  • اسفند 1391 11
  • بهمن 1391 12
  • آذر 1391 1
  • خرداد 1391 3
  • دی 1390 1
  • آذر 1390 1
  • آبان 1390 1
  • مهر 1390 2
  • شهریور 1390 4
  • مرداد 1390 7
  • تیر 1390 6
  • خرداد 1390 4

آمار : 12177 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • ساعت شنی این روز ها جمعه 23 خرداد 1393 12:45
    قرق شده تمام روزهای زندگیم با رویای آن که به سادگی از من گذشت هر روز ساعت شنی را برمیگردانم ضربه ی از این شانه به آن شانه شدن ساعت شنی ترک می اندازد بر نفس های دلم و خرد می شود با یک "نه" و امید به هوده ایست امید به نشنیدن این "نه" با هر "نه" آتش میگیرد سر تا پای وجودم... و چه سنگدلم و چه...
  • خوب، بد پنج‌شنبه 22 خرداد 1393 16:16
    آدمای خوب همیشه فک میکنن که خیلی سختی میکشن برا خوب بودن فک میکنن برتری دارن نسبت بقیه چون خوبن یا خیلی خاصن خیلی شاخن خیلی مثال زدنین... اما به نظر من بد بودن خیلی سخت تره. بد بودن کار هر کسی نیست. آدمای بد آدمای قوی یی هستن برعکس آدمای خوب که خیلی ضعیفن راهی ندارن جز خوب بودن انتخاب دیگه ای ندارن که اگه داشتن،...
  • سنگ شکن یکشنبه 18 خرداد 1393 08:50
    ریشه ی خشک دستانم را به سو می دوانم به سنگی می خورد سرد می شود خرد می شود در روشنایی ِ روزنی که می یابد جوانه می زند هر بار تازه تر از قبل امیدوارتر به سنگی می خورد سرد که شد می شکند روزنی میابد باد و باران بهار که تمام شود شاید همین روزن تازه نیز ناپدید شود...
  • بیا برگرد با من باش دوشنبه 12 خرداد 1393 22:34
    نامرد حسرت گرفتن دوباره ی دستات داره دیوونم میکنه حسرت بغل کردنت بوی تنت خیلی آشغالی خیلی لباست جا موند خونه و توی بی شعور نمیدونی هر بار تنم میکنمش چه آتیشی میگیره این دلم هر بار که توو این اتاق لعنتی میخوابم و باد میاد و پرده رو تکون میده و تا وسط اتاق میاره دلم میخواد بمیرم ولی تو باشی کنارم که لذت تمام این لحظه...
  • طوفانی شد دلم دوشنبه 12 خرداد 1393 22:32
    دلشوره ام به دل آسمان رسیده آشفته است ِخشمگین است می وزد و دل من هم در سکوت خویش فریاد می زند تمام تنم حسرت است و تکرار سوال سیمین چرا رفتی چرا؟ من بی قرارم به سر سودای آغوش تو دارم ندیدی ماهتاب امشب چه زیباست ندیدی جانم از غم ناشکیباست چرا رفتی چرا؟....
  • خفگی دوشنبه 12 خرداد 1393 22:31
    همیشه این نیست که هوا نباشه نفست نیاد احساس کنی داری خفه میشی حرفای زور بعضی آدما که دوسشون داری نمیخوای حتی یه لحظه ناراحتشون کنی بدون منطق گفته میشه برای تک تکشون جواب داری خوبشو هم داری اما نمیگی برای حفظ احترامشون برای حفظ حرمت ها خفه ت میکنه طاقت میارم اما تا کی؟
  • منطق من جمعه 9 خرداد 1393 23:15
    این که تو کنار من باشی یا نه، خیلی منطقی ست یا کنارم هستی یا کنارم نیستی این ارتباط های بی روح بیشتر حالم را به هم میزند کلیشه میکند تمام خاطرات را عادت را سخت میکند دلتنگی را بیشتر میکند به رخت میکشد تمام نداشته هایت را به دوریت قسم دست و پای بسته ام در قاب شیشه ای بیشتر از ندیدنت عذابم می دهد...
  • از سر ننویس جمعه 9 خرداد 1393 23:10
    "سرنوشت" یا "سر" "نوشت" باور کنم حاشیه غم بار ِ کدام سر "نوشت" را؟ نقطه سر ِ کدام خط؟ خط بعدی و بعدی و بعدی دا گرم کنم به سردی ِ کدام روز؟ سر در گم ِ کدام حسرت جا افتاده؟ نقطه، پایان.
  • خودم؟ جمعه 9 خرداد 1393 23:07
    از تمام دنیا، زندگی ام خلاصه می شود در آغوش کسی که خود ِ من است و چه دور است چه غریب است چه دلتنگ است و چه دلگیر مانده ام بین ماندن و رفتن بین حسرت و فراموشی بین خوب و بد بین خنده و گریه بین مرگ و زندگی بین... بین خودم و خودم
  • تکرار بهار جمعه 9 خرداد 1393 23:04
    مثل بهار ِ هر سال آسمان می گیرد باد می وزد دلتنگ ترین شاخه درخت می شکند پرنده می پرد باد می وزد آخرین شاخه درخت می شکند دلم می شکند باران می بارد مثل بهار ِ ... هیچ سال
  • خرداد های سخت جمعه 9 خرداد 1393 23:04
    3 2 1 0 امتحان های خرداد تمامی نداره پ.ن: در رفتن جان از بدن، گویند هر نوعی سخن// من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود....
  • چی میگم؟؟؟ چهارشنبه 20 شهریور 1392 20:09
    برا دوست نداشتن آدما همیشه دلیل دارم اما دوست داشتن بعضیا بی دلیل ترین کار دنیاست...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 8 شهریور 1392 11:36
    عمداً که نه... ولی سهواً ... سهواً دارم اذیت میشم... داره اذیتم میکنه
  • هر روزگی پنج‌شنبه 10 مرداد 1392 11:19
    تکرار مکررات زندگی، می شود روزمرگی تکرار نشدن روزهای ِ گذشته از زندگی، می شود حسرت چه میکند این روزها با خودش این دل... نمیدانم
  • دور بزنم شاید... پنج‌شنبه 20 تیر 1392 12:56
    رسیدم به اون جایی که میخواستم... حالا میترسم و دارم عقب میکشم... چه دنیاییه خدا؟؟؟ عشق و نفرت سر تا پامو گرفته اه اه اه لعنت به این زندگی که هیچ وقت هیچ چیزش کامل نیس. لعنت...........
  • وقتی (3) شنبه 1 تیر 1392 22:50
    وقتی خیلی تنهایی.............. خیلی
  • [ بدون عنوان ] جمعه 31 خرداد 1392 23:56
    خشت خامی خفته در کج راه خاکم تا ثریا آسمانم دیدنی نیست
  • عزلت سه‌شنبه 28 خرداد 1392 20:12
    تنهایی تنها همدم لحظه های تنهاییم شده است دیگر از او نمیگریزم هیچ عاشقی از معشوقش نمیگریزد با عشـــــــــق, لحظه لحظه اش را زندگی میکنم... قدر میدانم... میدانم...
  • رو در رو پنج‌شنبه 23 خرداد 1392 00:13
    دلم میخواست اونقدر جرات و جنم ش رو داشته باشم که وایسم جلوش چشمامو بدوزم به چشماش یه نفس عمیق بکشم و بهش بگم بی لیاقت ِ نفهم... فهمیدن عشق اونقدرا هم سخت نیست اما تو... نفهمیدی. ینی فهمیدی ولی خودتو زدی به نفهمی حالا هم دیر نشده... من هنوز پای عشقم هستم اگه هستی... بسم الله اگرم اونقدر بی لیاقتی که... برو به جهنم منم...
  • دور دور ِ دلم! شنبه 18 خرداد 1392 12:58
    دور زدن های پیاپی و ترس از تکرار همان حوادث و رسیدن به همان نقطه و شروع ِ دور بعدی دور صد اُم... دور هزار اُم...
  • سنگدل!!!من یا تو؟؟؟ سه‌شنبه 7 خرداد 1392 14:37
    یادت هست روزی که به سنگدلی من خندیدی و به وفاداری تو اشک ها ریختم... امروز به حماقتم میخندی و من... به خوش خیالی هایم... اشک میریزم...
  • دلهره.... شنبه 4 خرداد 1392 12:04
    افتاد آن سان که برگ آن اتفاق زرد می افتد افتاد آن سان که مرگ... آن اتفاق سرد می افتد اما او... سبز بود و گرم که افتاد .................................. قیصر امروز خبر فوت خواهر یکی از دوستام رو شنیدم... یه دختر 20 ساله... دانشجوی حقوق ِ دانشگاه تهران... خیلی غمگین شدم... خیلی... دلم میخواست میتونستم کمکش کنم... یه...
  • من و خدا جمعه 3 خرداد 1392 11:07
    -خدایا... چرا همه چی تکراریه توو روزا و شبام... +تکراری نیست. تو فرقشونو نمیفهمی... -جدی؟ از این به بعد میخوام ببینم فرقشونو... +خوب ببین...همه چیو... اونوقت میفهمی چی میگم...
  • بمیرم... شاید پنج‌شنبه 26 اردیبهشت 1392 12:57
    گاهی از تنهایی به جایی میرسی که دیگر دلت نمیخواهد هیچ کس، هیچ جایی در دل کوچکت داشته باشد گاهی به جایی میرسی که از دوست داشتن آدم ها متنفر میشوی گاهی فقط دلت میخواهد خودت باشی و خودت... نه کسی دور و برت باشد... نه کسی را دوست داشته باشی نه کسی تو را دوست داشته باشد گاهی باید موقتی... بمیری
  • حقیقت زندگی ام یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 21:49
    دلتنگ ِ حقیقت زندگی ات که میشوی، سرگرم میکنی دلت را به خوشی هایی که حتی خودت هم نه سرش را میدانستی نه تهش را میدانی... قصه اش را از بری... لحظه به لحظه اش را... حتی پایانش را... اما تکرارش دورت میکند از هر چه سر در گمی و بلاتکلیفی هست... اما به ته قصه که میرسی, حسرت دوری از آن حقیقت مطلق از یک طرف نفسهایت را به شماره...
  • وقتی...(2) یکشنبه 15 اردیبهشت 1392 20:36
    وقتی تمام برنامه ریزیات درست درمیاد. تمام فکر و خیالت وقتی توو ترافیک موندنت، نیومدن اتوبوس دانشگاه، معطل کردن راننده برای صحبت با همکارش... همه ی اینا زمان رو نگه میداره؛ برای یه ثانیه دیدار... پ.ن : شک میکنم که همه ی اینا دست منه... کار دله... خواست ِ دله...
  • درد دل سه‌شنبه 10 اردیبهشت 1392 18:56
    تو فقط توو دنیا خوبی... میدونی؟! تو یه روز بی غروبی، میدونی؟ تو شکستی پشت سرما رو برام تو که خورشید جنوبی، میدونی نام تو روی لبام گل میکاره مهربونی از نگاهت میباره.... خدا جونم، خیلی دوست دارم... خیلی
  • ترم آخر... دوشنبه 9 اردیبهشت 1392 21:15
    آخرین روزای دانشگاه هم با سرعت داره میگذره... در حالیکه هر روز با این امید میرم که زودتر تموم شه با این که میدونم اگر یک هفته پامو توو این خراب شده نذارم روزام شب نمیشه از در و دیوارش خسته ام ولی دلم طاقت دوری از حال و هواش رو هم نداره خدایا زودتر خلاصم کن از این فکر و خیال....
  • او...من دوشنبه 19 فروردین 1392 21:39
    غروب سوم.... او دوست تر از همیشه دوست داشتنی تر از همیشه وفادار تر از همیشه من عاشق تر از همیشه شکننده تر از همیشه غم بار تر از همیشه اما حالا وفا دار تر از همیشه صبور تر از همیشه و امیدوارتر چشم به دستان آسمان ِ اول صبح.... نشسته ام
  • پ.ن.... پنج‌شنبه 15 فروردین 1392 15:12
    خلاصم کن از عشقایی که گاهی هست و گاهی نیست .....
  • 84
  • صفحه 1
  • 2
  • 3