خانه عناوین مطالب تماس با من

درباره ی الی

درباره ی الی

پیوندها

  • بارون...

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • ساعت شنی این روز ها
  • خوب، بد
  • سنگ شکن
  • بیا برگرد با من باش
  • طوفانی شد دلم
  • خفگی
  • منطق من
  • از سر ننویس
  • خودم؟
  • تکرار بهار
  • خرداد های سخت
  • چی میگم؟؟؟
  • [ بدون عنوان ]
  • هر روزگی
  • دور بزنم شاید...

بایگانی

  • خرداد 1393 11
  • شهریور 1392 2
  • مرداد 1392 1
  • تیر 1392 2
  • خرداد 1392 7
  • اردیبهشت 1392 5
  • فروردین 1392 3
  • اسفند 1391 11
  • بهمن 1391 12
  • آذر 1391 1
  • خرداد 1391 3
  • دی 1390 1
  • آذر 1390 1
  • آبان 1390 1
  • مهر 1390 2
  • شهریور 1390 4
  • مرداد 1390 7
  • تیر 1390 6
  • خرداد 1390 4

آمار : 12190 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • ازآدم‌ها بگذر! یکشنبه 15 آبان 1390 20:20
    ازآدم‌ها بگذر! دلت را گنده‌تر کن… ناراحت ِ این نباش که چرا جاده‌ی رفاقت با تو همیشه یک‌طرفه است…. مهم نیست اگر همیشه یک‌طرفه‌ای.... شاد باش که چیزی کم نگذاشته‌ای و بدهکار خودت، رفاقتت و خدایت نیستی.... پ.ن : سکــــــــــــــــــــوت!!!!
  • تلخه... جمعه 22 مهر 1390 00:47
    امروز 21 مهر بود. از فروردین ِ 88 نزدیک ِ دو سال ونیمی میگذره! باورم نمیشه این اومدنا و رفتن ها رو... امروز داشتم آهنگ گوش میدادم از رو playerام، اومد رو آهنگ مجید خراطها. یهو دلم لرزید. خیلی حس ِ بدی داشت گوش دادن به این آهنگ. لحظه لحظه ی روزای سخت ِ اون حادثه رو به یاد آوردم.... میمیرم اگه از تو نشونی نمونه عزیزم می...
  • مگس!!! پنج‌شنبه 21 مهر 1390 23:14
    مگسی را کشتم نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد، است و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است طفل معصوم به دور سر من می چرخید به خیالش قندم٬ یا که چون اغذیه ی مشهورش تا به آن حد، گَندَم ای دو صد نور به قبرش بارد مگس خوبی بود من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد مگسی را کشتم حسین پناهی
  • رسم عاشقی..... جمعه 25 شهریور 1390 22:38
    آن نه عشق است که بتوان بر غمخوارش برد یا توان طبل‌زنان بر سر بازارش برد عشق می‌خواهم از آن‌سان که رهایی باشد هم از آن عشق که منصور، سر دارش برد عاشقی باش که گویند به دریا زد و رفت نه که گویند خسی بود که جوبارش برد دلت ایثار کن آن‌سان که حقی با حقدار نه که کالاش کنی، گویی طرارش برد شوکتی بود در این شیوه شیرین روزی عشق...
  • اگر...... سه‌شنبه 22 شهریور 1390 20:23
    اگر شبی فانوس نفسهای من خاموش شد، اگر به حجله آشنایی، در حوالی خیابان خاطره برخوردی عده ای به تو گفتند، کبوترت در حسرت پر کشیدن پرپر زد! تو حرفشان را باور نکن! تمام این سالها کنار من بودی! کنار دلتنگی دفاترم! در گلدان چینی اتاقم! در دلم … تو با من نبودی و من با تو بودم! مگر نه که با هم بودن، همین علاقه ساده سرودن...
  • دلگیرم... پنج‌شنبه 17 شهریور 1390 10:38
    فرصت ما تموم شده باید از این قصه بریم فرقی نداره من و تو کدوممون مقصریم خاطره ها رو یادمه لحظه به لحظه، مو به مو هیچی رو یاد من نیار اونقد خرابم که نگو بد بودم و بدتر شدم میرم با پاهای خودم میرم نمی دونم کجا آخ...کم آوردم به خدا دلگیرم از دست خودم کاش عاشقت نمی شدم هر جوری می خواستم نشد از غم یه ذره م کم نشد من موندم...
  • پایان تابستان ِ من... یکشنبه 6 شهریور 1390 13:49
    چند وقتیه دست و دلم به هیچ کاری نمیره! اصلا حس ِ این که 20 روز دیگه باز دانشگاه شروع میشه، حوصله ی کار کردن رو از آدم میگیره! این تابستونم داره تموم میشه و من کلی کار ِ نکرده دارم! البته طراحی سایت یاد گرفتم و چند تا کار گرفتم و اندکی درآمد داشتم.ولی چون آشنا بودن مشتریام، خیلی دانشجویی براشون حساب کردم! وای این ترم...
  • گریز... پنج‌شنبه 20 مرداد 1390 02:02
    زمین سپید است و راه دراز قدم از قدم برداشتن کاری است پر مخاطره اما نا گزیر آن که بماند در انجماد خواهد مرد و کس نمی داند یخ ِ زیر ِ پا دوام ِ وزن ِ تو را خواهد آورد یا نه به زمین ِ یخ بسته نگاه می کنم یخ ِ زیر ِ پا گاهی شفاف است مثل ِ بلور و گاه شیشه ای مات است تصویر ِ او او را که پیش از من می رود با حسرت می نگرم و با...
  • بهشت چیست؟!!... پنج‌شنبه 20 مرداد 1390 01:54
    شاید بهشت چیزی نباشد جز لبخندی که سال هاست، در انتظارش نشسته ایم و لب هایی ...که نام ما را زمزمه می کنند و بعد، آن لحظه ی نفس گیر، که به دست فراموشی می سپاریم این جهنم را! یاروسلاو سیفرت
  • عکس جالب! پنج‌شنبه 20 مرداد 1390 01:33
    واقعا این عکس پُر از حرفه... اگه بهش دقت کنیم... با همین یه عکس میشه زندگی رو ساخت... پ.ن: چقد بعضیا هنرمندن!!!
  • ای ول استــــــــــــــــــــاد... سه‌شنبه 18 مرداد 1390 21:56
    یه استاد داشتیم هر سری میومد سر کلاس به دخترا تیکه مینداخت. یه بار دخترا تصمیم میگیرن با اولین تیکه ای که انداخت از کلاس برن بیرون . قضیه به گوش استاد میرسه جلسه بعد یکم دیر میاد سر کلاس میگه از انقلاب داشتم میومدم دیدم یه صف طولانی از دخترا تشکیل شده رفتم جلو پرسیدم گفتن با کارت دانشجویی شوهر میدن! دخترا پا میشن برن...
  • فاضل نظری دوشنبه 17 مرداد 1390 22:20
    از باغ میبرند چراغانی ات کنند تا کاج جشنهای زمستانی ات کنند پوشانده اند «صبح» تو را «ابرهای تار» تنها به این بهانه که بارانی ات کنند یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند این بار میبرند که زندانی ات کنند ای گل گمان مکن به شب جشن میروی شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست از نقطه ای بترس که...
  • ساده ترین جواب!!! دوشنبه 17 مرداد 1390 22:13
    شرلوک هولمز کارآگاه معروف و معاونش واتسون رفته بودند صحرا نوردی و شب هم چادری زدند و زیر آن خوابیدند. نیمه های شب هولمز بیدار شد و آسمان را نگریست. بعد واتسون را بیدار کرد و گفت: نگاهی به آن بالا بینداز و به من بگو چه می بینی؟ واتسون گفت: میلیون ها ستاره می بینم. هولمز گفت: چه نتیجه میگیری؟ واتسون گفت: از لحاظ روحانی...
  • گذشــــــــــــــــــته ها.... یکشنبه 2 مرداد 1390 11:16
    کنار او قدم می زنی شانه به شانه. تمام وجودت گوش جان شده ، برای شنیدن حرفهای شیرینش (به تعبیر تو... ) سرما وگرما برایت مفهومی ندارد. وقتی کنار او هستی دلت می خواهد تمام جاده های دنیا سر راهت سبز شود و تا آخرین روز دنیا فقط با او قدم بزنی؛ همدلانه. تا جایی که انتهایی برایش نیست. می خندی و احساس خوشبختی را با تمامی کم...
  • امشب دلم را برایت می نویسم... جمعه 31 تیر 1390 13:12
    امشب دلم را برایت می نویسم... امشب همه ستاره ها به من نگاه می کنند امشب ازآسمان بزرگترم و ماه می تواند روی سرانگشتانم بنشیند. امشب زمین یک گهواره کوچک است ومن با تکانهای آرام آن بین ازل وابد دررفت وآمدم امشب همه پنجره ها را باز می گذارم وهمه کوچه ها را به تماشا می نشینم به این امید که یک بار دیگرعبورتورا ببینم. امشب...
  • آمدی آیا؟!!!!!!!! پنج‌شنبه 30 تیر 1390 14:36
    ............................................................... انگار در خود گم و در تو پیدا بودم آمدی آیا!...یا هنوز نه!... یا هنوز باید روزها را به یادت رج بزنم شب ها با رویایی از رویایی ترین تصویر ِ حضورت به خواب بروم آمدی دیدم یا ندیدم آمدی آیا؟ یا هنوز نه...! ترسم این است که در شیرینی ِ رویای خواب هایم غرق باشم و...
  • مرگ ِ زندگی... پنج‌شنبه 30 تیر 1390 14:24
    دمی می آید و باز دمی می رود.... اما زندگی غیر از این است و ارزش آن در لحظاتی تجلی می یابد که که نفس آدمی را می برد...
  • سکوت... دوشنبه 27 تیر 1390 00:37
    سکوت سکوت سکوت . . . من کَر شده ام یا تو لال ؟ ...
  • قهرکردن... یکشنبه 26 تیر 1390 13:32
    قهرکردن یک‌جور ابزار است برای آدمی که فعلا نمی‌تواند ادامه دهد، حرف دارد ولی حرف‌زدنش نمی‌آید، شاید ترسیده باشد از بلندی ِ صدای کسی، شاید از این‌که چیزی بگوید اوضاع را بدتر کند آن‌قدر که بعد نشود هیچ‌جور درستش کرد؛ جواب دارد، خوب و گزنده اش را هم حتی، شاید بلد نیست چطور می‌شود هم بغض کرد، هم گریست، هم حرف زد، هم منطق...
  • تیتراژ نابرده رنج پنج‌شنبه 9 تیر 1390 01:04
    آهنگ فـــــــــــــــــوق العاده زیبای نابرده رنج با صدای احسان خواجه امیری آهنگ ساز: علیرضا افکاری شعر: روزبه بمانی دانلود با لینک مستقیم حجم 2.81 مگ پ.ن : خیلی قشنگه این آهنگ. یه حس آشنایی داره. به آدم آرامش میده.... بالاخره کار احسانه دیگه...
  • جوجه گنجشک پنج‌شنبه 26 خرداد 1390 16:48
    از دیروز صبح، یه جوجه گنجشکه اومده توو حیاط خونمون. نمی دونم مامان باباش کجان و چرا نمیان ببرنش. هلاک شد بچه انقد جیک جیک کرد خب ولی انقد عزیز و دوس داشتنیه. دیروز براش آب و نون بردم. ولی خواب بود. امروز یه کمشو خورد. بعد یه گنجیشکه اومد توو دهنش غذا گذاشت. فک نمی کنم مامانش اینا بودن. شاید از گنجیشکای همین حوالی...
  • بی عنوان... سه‌شنبه 24 خرداد 1390 10:24
    کم کم یاد خواهی گرفت تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست و زنجیر کردن یک روح را اینکه عشق تکیه کردن نیست و رفاقت، اطمینان خاطر و یاد میگیری که بوسه ها قرارداد نیستند و هدیه ها، معنی عهد و پیمان نمیدهند. کم کم یاد میگیری که حتی نور خورشید هم میسوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری باید باغ خودت را پرورش دهی به جای اینکه منتظر کسی...
  • علاقه به دیدن کلیپ یکشنبه 22 خرداد 1390 18:41
    امروز برای سومین بار توی این هفته ای که گذشت٬ DVDهای مسابقه های یوروویژنُ (Eurovision) دیدم بعضیاشون خیلی باحالن. توو مسابقه ی سال 2009، از همه بیشتر، یوحنا yohanna که از ایسلند اومده بودُ دوس دارم و ساکیس روآس sakis rouvas که واسه یونانه! خدایی فوق العادن! این مسابقه از سال 1956 توو اروپا برگزار میشه که خواننده ها...
  • خشت اول :) یکشنبه 22 خرداد 1390 00:40
    نمی دونم چرا به سرم زد یه وبلاگِ جدید راه بندازم... نوشتنو دوس دارم. این وبلاگو هم درست کردم برای یاد داشت های روزانه م... خودم وقتایی که دارم وب گردی میکنم؛ این تیپ وبلاگا رو دوست دارم ولی خدایی این چه وقت وبلاگ زدن بود. توو فرجه ها! اونم چه ترمی! ۵ تا درس تخصصی دارم این ترم! دمِ امتحانا که میشه حالم از هر چی درس و...
  • 84
  • 1
  • 2
  • صفحه 3